روزهای خوبی نیست
انگار مدت هاست روزهای خوبی نبوده است و .... من .... راستی من چه کردهام
انگار از اصحاب کهف ام. تازه غازم بیرون آمده ام و با هر
گام که از دهانه ی غارم دور می شوم غریب تر میشوم
نه کسی مرا میشناسد نه سکه ام رونقی دارد
غمگین ... نه کسی نه ... نه حتی سکه ای
هستی اما نیستی.
نیستی نیستی
با هر گام باور می کنی که سال هاست که نبوده ای باور می
کنی جایت اکنون و الان و حالا و ... نیست
نیستی مرد.
راستی من کیستم؟
راستی من کیستم؟