شب داخلی -
بیمارستان قلب تهران (زمان تیر هزار و سی صد و نود و دو)
ماموران سیاه پوش اتاق را پر کرده اند. دکترها و
پرستاران سفید پوش در بین شان در رفت و آمدند. ماموران سیاه پوش با
یکدیگر پچ پچ میکنند، پچ پچشان که زیاد میشود، یکی از دکترها فریاد میزند:
دکتر: آقایـــــــــون
میشه ... ساکت شید.
ماموران سیاه
پوش به همدیگر نگاه میکنند و ساکت میشوند. اتاق ساکت میشود. دکترها بدون اینکه
با یکدیگر حرف بزنند بر بالین بیمار مشغول کارند. تنها صدای داخل اتاق صدای
دستگاهی است که ضربان قلب بیمار را نشان میدهد.
بیمار آرام بر
روی تخت دراز کشیده است و دکترها هم چنان مشغولاند.
ناگهان صدای
دستگاه قطع میشود. بین پزشکان و پرستاران همهمهای در میگیرد. ماموران سیاه پوش
شوکه شدهاند. دکترها تلاش میکنند تا صدای دستگاه را دوباره بشنوند. صدای
دستگاه بر میگردد اما این بار با این آوا:
توی سینه اش
جان جان جان،
توی سینه اش
جان جان جان،
یه
جنــگــل ستاره داره جان جان