الف. سال 1378. حمله به کوی دانشگاه. بهت مردم. ضرب و شتم و قتل
دانشجویان در محل اسکانشان. در خانهشان. البته در آن دوران مقصر اصلی این ماجرا
با عدل موجود در فضای قضایی کشور به سزای اعمالش رسید. اروجعلی ببرزاده، به جرم دزدیدن یک عدد ماشین ریش تراش
به زندان محکوم شد، 91 روز .
(راستی قاضی دادگاه اروجعلی الان
کجاست؟)
ب. سال 1392، قاضی سعید مرتضوی،
متهم ردیف اول در بروز فجایع کهریزک و مشارکت در قتلهای انجام گرفته در آن، به
200 هزار تومان جریمه نقدی محکوم شد.
(یک
راستی دیگر، آقای قاضیِ دادگاهِ سعید مرتضوی راحت باشید. اروجعلیها در مملکت ما
بیداد میکنند، امیدمان فقط به شماست که با عدلتان داد ما را بستانید. وجود شما
خیال ما را راحت می کند)
.
.
.
ی. چند وقت قبل، برای سریعتر رسیدن
به خانه از موتورهای داخل شهر استفاده کردم. کسی که پشت موتور رانندگی میکرد
دقیقا مانند رانندههایی که فقط میخواهند در حضور کسی حرف بزنند، شروع به درد دل
کرد. از این که در یکی از خیابانهای تهران با موتورش تصادفی کرده بود که بنا به
گواهی پلیس راهنمایی رانندگی که در صحنه حضور داشت، راننده اتومبیلی که به او زده
بود مقصر شناخته میشد. از قرار معلوم راننده اتومبیل آشنایی داشته (بنا به نقل
قول راننده موتور) که گزارش مامور اول مورد بازبینی قرار میگیرد و حکم به نفع
راننده اتومبیل تغییر میکند و آقای موتور سوار نه تنها مقصر شناخته شد و 400
هزارتومان خسارت ماشین را داد بلکه 300 هزار تومان هم هزینه کارشناسی را پرداخت
کرد. به او گفتند که در صورت تمایل میتواند شکایت کند که باید توسط سه افسر دیگر
بررسی شود و هزینه بررسیها را هم باید خودش بپردازد.
خب انتهای
حکایت مشخص است....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر