۱۳۹۱ دی ۲۸, پنجشنبه

داد و بیداد، زمستان است.



یا ... ما و چیزی به نام اخلاق. شماره 1
 
نمی دانم اخلاقیات از چه زمانی در زندگی روزمره‌ی آدمی وارد شده است. و بیشتر از آن نمی دانم این اخلاقیات و پای‌بندی به آن تا چه میزان وابستگی (مثبت یا منفی) به دین و مذهب و روابط جاریه در آن دارد. اما می‌دانم به اندازه‌ی کافی می‌توان مواردی را یافت که نظریات مختلف اخلاقیات در جهان، از بدو به وجود آمدن این دغدغه را رد یا تایید میکنند.

هدف از این نوشته بیان یک سری دغدغه‌ است که این روزها عجیب من را به خود درگیر کرده است.


دوستی دارم که با کمک آشنا و پول توانسته معافی کفالت خدمت را برای خودش دست و پا کند. البته این دوست هیچ گاه این حرف را به من و دیگر دوستان مشترک نزده است و تا الان که به نقلی چند ماهی از دریافت کارت معافیتش می‌گذرد معتقد است که هم چنان مشغول خدمت سربازی در دانشگاهی است به شکل امریه. طبیعی است در شهر کوچکی که من در آن زندگی می‌کنم خدمت سربازی رفتن یا نرفتن یک دوست کاملا مشخص است، مخصوصا وقتی هر روز او را ببینی.

دوستی دارم که چند ماه قبل برای یک پروژه، دعوت به کار شد، به عنوان دستیار یکی از بخش‌ها، قراردادی امضا شد به مبلغ x تومان، قرار شده بود تا حدود 4 روز بعد خبر آغاز به کار را به این دوست مان بدهند، در فاصله این 4 روز یک مجموعه دیگر این دوستمان را به همکاری دعوت کرد، به مبلغ x+y تومان. این فرد، اول به سراغ کار دوم رفت، قراردادش را بر طبق قیمت ذکر شده بست، درست در روزی که قصد داشت تا با مجموعه‌ی اول تماس بگیرد، آن‌ها خودشان تماس گرفتند و خبر شروع کار را دادند، اما دوستم این گونه به آن‌ها گفت که به دلیل مشکلی که برایش پیش آمده نمی تواند به آن‌ها بپیوندد. وقتی بابت این کار از او گله کردم، او گفت مسئول کار اول هم، اگر کسی با حقوق ارزان تر از من گیر می‌آورد بی خیال قرار دادش با من می‌شد.

در دانشگاهی تدریس می کنم که موقع امتحانات، احساس می‌کنم به قلمرو شکار وارد می‌شوم. یک عده صید هستند و عده‌ای دیگر صیاد. یک عده چنان از موقعیت امتحان به سر شوق می‌آیند که باور کردنی نیست. انگار ماه‌هاست منتظر این روزها بوده‌اند. التماس دختران به کارمندان دانشگاه، طلب پول برای به دست آوردن نمره قبولی توسط برخی از افراد دانشگاه، التماس دعای !!! بعضی از کارمندان از برخی!!! دانشجویان و ...

در کنار همه این‌ها دوستی دارم که حاضر نمی‌شود با کمک ارتباطات پدرش به خدمت سربازی نرود، معافی بگیرد یا به کارهایی تن در دهد که از خدمت سربازی‌اش کاسته شود. دوستی دارم که وقتی قرار شد برای امریه سربازی به مجموعه‌ای برود به پدرش گفت که حاضر نیست دروغ بگوید و اعتقاداتش را کتمان کند و طبعن به خاطر این پایبندی به اعتقادات از امریه سربازی رد.

در جامعه‌ی این روزهای ما افرادی که در سه مجموعه اول قرار دارند را این گونه خطاب می‌کنند:
زبل، زرنگ، مو رو از ماست می‌کشه، جایی نمی‌خوابه که زیرش رو آب برداره، دمش گرم، به این میگن کار درست و حسابی و خوب حقت رو از مملکت گرفتی و ...

و افرادی که در مجموعه‌‌ی آخر قرار دارند را با ادبیات خطاب قرار می‌دهند؛
ابله، پخمه، فکر می‌کنه با این کارش مملکت درست می‌شه؟ برو بابا فقط داری خودت رو نابود می‌کنی، داغِ حالیش نیست و ...

کدام درست است؟ دوستی که حاضر نیست به خاطر روابط با دیگران فرقی داشته باشد و پای اعتقاداتش می ایستد و یا کسانی که حاضرند دروغ بگویند و از هر موقعیتی برای سود بردن به نفع خود استفاده کنند؟ سود بردن به هر طریق و به هر قیمت؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر