۱۳۹۱ بهمن ۹, دوشنبه

نامه های دلتنگی به میرآقا -- نامه ی دوم



سلام میرآقاجان
اوقور به خیر مرد
کجایی بزرگوار؟

از وقتی رفته‌ای اوضاع خوب که نشده هیچ، بدتر هم شده است. بی‌بی حالش خوش نیست. هی خوابش کمتر و کمتر شده است و آقاجان پک‌های سیگارش عمیق‌تر و سرفه‌هایش بیشتر. خیلی با یکدیگر نمی‌سازند این روزها. چرخ زندگی سخت می‌گذرد. باورت می‌شود بی‌بی و آقاجان برای پول دکتر، ناخوشی‌شان را کتمان می‌کنند؟ هی بهانه می‌آورند، الان زمستان است و روز کوتاه است و فردا عید است و پس فردا ماه مبارک است و بعدش هوا گرم است و ... خلاصه نمی‌آیند. باورم نمی‌شود، مردی به سخاوت آقاجان، تا این حد دستش تنگ شده باشد که برای دکتر بردن بی‌بی این روز و آن روز کند. 
هی سعی می‌کنم خبرهای خوب بدهم بهشان تا بلکه حالشان بهتر شود امــــا کو خبرهای خوب. خبر خوب پیدا نمی‌شود در این روزگارِ شبهِ روزِ قیامت. تا می‌آئیم خوشحال شویم ده تا غم، یکباره هوار می‌شود روی دلمان. از مرخصی نسرین خانم ستوده خوشحال نشده، دوباره می‌خواهندش از اوین. راستی چه جایی شده اوین، میرآقا. هر که رفته تعریف می‌کند. همین هفته‌ی گذشته وکلای مردم رفتند آنجا، نه که بمانند، نه، برای بازدید و سرکشی بعدِ 4 سال. بعد 4 سال. (4 سال شد میر آقا؟ باور می کنی؟) باید بودید و می‌خواندید نوشته‌هاشان را. که اوین چنان است و چنین است و باید از این به بعد به آن گفت هتل و ... خب حتمن خوب است که نسرین خانم ستوده را دم سفری برگرداندند آنجا.

حاج آقای قدیانی را از اوین تبعید کردند به قزل حصار. البته این گفته‌ی اهالی فتنه است ولی حکمن قزل حصار جای بهتری است نسبت به اوین، برای پذیرایی. و مانده ام چرا مابقی اعضای خانواده شان را نمی برند، به این هتل. راستی اوین که هتل است، خوب است، گرم و نرم است، همه چیز مهیاست، حتی فیس بوک دارد که ما در بیرون نداریم (این را باید از آقای ابطحی پرسید که، در آنجا فیس بوک فیلتر بوده یا نه؟ اگر بوده، فیلتر شکن را چه کرده اند؟ خودشان دانلود کرده اند یا مهمانداران؟ اگر فیلتر نبوده که باید گفت اوین واقعن هتل است). راستی چرا آقایان خودشان با اهل و عیال نمی روند آنجا؟ یک راستی دیگر، اگر اوین هتل است قزل حصار چیست؟

در پارک هنرمندان، آدم می‌کشند با چه جمعیتی....

دوباره آمده‌اند سراغ روزنامه نگاران، بگیر و ببند و .... حتمن بعدش هتل.

سرتان را درد نیاورم، پیدا نمی‌شود خبر خوب یا سخت پیدا می‌شود. نگران حال شما و آقاجان و بی‌بی و ... هستیم. دلمان گرفته است. هی تلاش می‌کنیم سرمان را بالا بگیریم هوایی بخوریم، اما هوا هم آلوده است.
هوا این بیرون سرد است میرآقاجان، اما هنوز جانی داریم که دوام بیاوریم. به خاطر بی‌بی، به خاطر آقاجان، به خاطر شما، به خاطر ...

امیدوارم دیدار مجدد میسر شود در هوایی بهتر
ارادتمند
میرزا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر