در مورد
این اقدام چند مورد به ذهنم میرسد که با شما در میان میگذارم
1-
سرعت عمل قوه قضاییه در مقابله با این اقدام
افراد در یک مدت زمان قابل توجه و رسیدن به حکم اعدام
2-
افزودن دو اعدام به تعداد اعدامهایی که به طور
رسمی اعلام میشود.
3-
محل اعدام: پارک هنرمندان!!!
در خبرها آمده است که در نزدیکی محل جرم این
اعدام صورت گرفته است.
4-
یک مورد که برای همه مان عادی شده است، دیدن
اعدام توسط خودمان.
* اگر این فرضیه جامعه شناسان را بپذیریم
که با جامعه بایستی همانند یک بدن برخورد نمود و سعی کرد تا اعضاء بیمار را با
درمان به آن برگرداند، این روش چه اندازه میتواند در برگرداندن اعضاء کمک نماید؟
و اینکه درمان های قبل از قطع عضو چه بوده و چرا موثر واقع نشده؟
** اگر
فرض را بر این بگذاریم که حکم اعدام برای این افراد به درستی صادر شده است و همین طور
برای مابقی افرادی که در طی این چند سال اعدام شده اند، با فرض بالا، یعنی در نظر
گرفتن یک جامعه همچون یک بدن موجود زنده، آیا میتوان این فرض را کرد که جامعهی
ما دچار یک بیماری مهلک شده است که اعضای آن روز به روز بیمارتر میشوند و پزشکی
که مسئول محافظت از جان بیمار است، بالاجبار هر چند وقت یکبار عضوی را قطع میکند؟
***در عکسها،دیده
میشود خانمهایی که به حفاظ جداکنندهی چسبیدهاند در هنگام مشاهده اعدام گریه میکنند.
چه حس متناقضی دارند؛ اشتیاق به تماشای جان کندن یک انسان و در عین حال اشک ریختن
به علت دل رحمی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر